نوشته های پراکنده یک شب پره

متن مرتبط با «پره» در سایت نوشته های پراکنده یک شب پره نوشته شده است

ایستاده پشت میله ها (شب پره)

  • ایستاده پس پنجره­ ی تنهاییمرد غمگین؛دل سپرده به نسیمو نگاه تر او همسخن ابر بهار؛چه بهاری؟همه ایام پر از بوی زمستان شده است؛چه امیدی به بهار، آن زمانی که دل گرم زمین یخ زده است؟چشمه ها خشکیده،رودها را چه بگویم که پر از بوی تعفن شده است.به چه دلخوش باشد؟ نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم فروردین ۱۴۰۰ساعت 6:11 توسط شب پره (nox)| | بخوانید, ...ادامه مطلب

  • باز باران بارید (شب پره)

  • باز باران بارید خیس شد خاطره هایم بی تویاد آن روز بخیرزیر باران بودیمشانه در شانه ی هم، سر در راهیاد دارم که برایم از مهرچتر دل وا کردیحال اما ته این کوچه ی تاریک و حزینمن و باران ماندیم نوشته شده در پ, ...ادامه مطلب

  • دوستانی دارم (شب پره)

  • دوستانی دارم از هر سوهمه انسان، همه خوبدوستانی دارم، پنجره خوبر لب چشمه ی چشمش چو دمی بنشینیخبر از خوب و بد و غفلت دنیا داریخبر از نرخ فزاینده ی ارزخبر از جنگ میان اوباشخبرِ لحظه ی دیدار پس از چندین س, ...ادامه مطلب

  • چشم در راه بهاران (شب پره)

  • اگر مسکوت مانده آهِ غمگینِ پر از دردماگر تنها و محزونم،به تاریکیِ چشم انِ تو خو کردم،اگر در انتهایِ آسمانِ تارمرا ابری چنین بیتاب می­گریدمیاندیش از غمِ پاییز و سرمایی که جان می­گیرد از سبزهمیاندیش از س, ...ادامه مطلب

  • امید بارانش (شب پره)

  • می نشینم به کنج خانه ی دلآخرین پناه خستگی امجام خونی به دست میگیرمتا بنوشم به دفع تشنگی ام خسته از آنچه در سرم دارمجاری ام رو به سوی پایانمسر به بالین قصه ها دارمقصه هایی به رنگ عصیانم ماهی ام تو کویر تفتیدهزورقی توی دست طوفانمراه امید بر دلم بستهسیل بعد از امید بارانم..., ...ادامه مطلب

  • پای در راه (شب پره)

  • شب سرد است و زوزه ی گرگان خواب این گاو را برآشفته سگ این قصه مانده چشم به راه لیک چوپان قصه ام خفته گوسفندان اگر چه مضطربند سر به آغوش هم نهان کردند چشم در چشم یکدگر دارند به سکوت طویله خو کردند توی ذهنم پرنده ای هستم که شب از شب گذر تواند کرد میروم نور را ببر بکشم یک شب از این دیار ساکت و سرد کوه نورم، سرم در افلاک است روی دوشم نشسته خورشیدم توی ذهنم سترگ و پا برجام خط کشیدم بروی تردیدم توی ذهنم, ...ادامه مطلب

  • بخواه (شب پره)

  • قدحی باده و یک یار دلارام بخواه بوسه بر درج عقیق و لب دلخواه بخواه لذتی نیست به اندوه و غم فرغت یار گوشه ی امن گزین، سایه آن ماه بخواه زاهد و زهد ریایی، غم و تکفیر و نفاق آنچه نهی است بکن، لذت گهگاه بخواه عمر کوتاه و به تعجیل اجل در پی ما زندگی کن به خوشی، یاور همراه بخواه نوشته شده در سه شنبه شانزدهم خرداد ۱۳۹۶ساعت 15:19 توسط شب پره (nox)| |,بخواه,پره ...ادامه مطلب

  • نگار من (شب پره)

  • چنان مستم به بوی تو، که غمهایم برفت از یاد چنان چون برگ پاییزی که میریزد به راه باد تو مولود زمستانی، سفید و پاک و بی رنگی نوید رویشی در من در این دنیای بی برگی کنار تو بهارم من، بهاری دلخوش و سرشاد نگار مهربان من، مرا هرگز مبر از یاد, ...ادامه مطلب

  • سرور (شب پره)

  • به یک جرعه می قلب غمگین من ز غمهای گیتی چو آزاد شد برای دل تنگ این همگنان غزلهای تازه چو دمساز شد یکی گفت ما را که ای همنواز برایم ز هستی ترانه بساز که شاید بدین مرهم دلفریب دمی عمر را سر کنم در شکیب بدو گفتم ای نازنین یار من به شادی و غم یار و غمخوار من چه گویم ز هستی که این دلفریب بگیرد ز ما کام را عن قریب بنوش و غم خویش را دور کن به عیش و طرب خویش مسرور کن, ...ادامه مطلب

  • دخترک احساس من (شب پره)

  • زنده به گورت کردم دخترک زیبای احساس من و مردانه به قبرت گریستم زمانی که دیگر نباید عاشق می بودم از آن لحظه هر سال بر مزارت مردم و تو را دیدم که هنوز به جنونم مادرانه می خندی...  , ...ادامه مطلب

  • دلچسب (شب پره)

  • زندگی، اشک و فغانیست، ولی دلچسب است عاشقی، بار گرانیست، ولی دلچسب است   جام مینایی می غرق به خون است و جنون شرب خمر و الکل مایه ی ننگ است، ولی دلچسب است   رقص و شادی و طرب دوست ندارد یزدان گرچه نهی است در اسلام، ولی دلچسب است   بوسه ای می طلبی، قیمت جانت خواهند جان عزیز است، ولی بوسه به تو دلچسب است   من به آغوش تو دیوانه و تو غرق هوس لخت بودن به برت جرم بزرگیست، ولی دلچسب است   شمع را آمدن باد صبا یعنی مرگ ترک جان تلخ، ولی در قدمت دلچسب است   "لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ" گه گداری گله از یار ولی دلچسب است!, ...ادامه مطلب

  • یک لحظه امید (شب پره)

  • غمی پنهان به شکل عکس میان بغچه پیچیده میان رفتن و کوچش هزاران بیم و تردیده وفا کرده به نامردا، تو دوستا بی وفا دیده صبوری کرده تلخی رو، گل صلح و صفا چیده کتک خوره، ستم دیده، ولی از جا نجنبیده حالا اما دل تنگش پی یک لحظه امیده ..., ...ادامه مطلب

  • معجون ناممکن (شب پره)

  • کمی شهوت, کمی عشقم، غم و شادی و رسوایی گهی حس جنون دارم، گهی در حال شیدایی منم معجون ناممکن، توی پاتیل ساحرها به ظاهر خنده ای بر لب، پر از احساس تنهایی, ...ادامه مطلب

  • طویله ی دنیا (شب پره)

  • زمانی که تو را از خدای من می ترسانند و مرا از نژاد تو زمانی که تو را به باطوم زدن تشویق می کنند و من را به پرتاب سنگ زمانی که چشم من از گاز اشک آور می سوزد و پای تو در آتش داغ لاستیک مشتعل وسط خیابان زمانی که به تو دستور شلیک می دهند و مرا به سر بریدن در خیابان فتوا می دهند زمانی که تو را از من می ترسانند و من را به تنفر از تو تشویق زمانی که تولید مثل میکنیم برای کشتن و کشته شدن زمانی که برای نابودی هم تا می توانیم تلاش میکنیم زمانیست که کسی در جایی از این طویله پولدارتر می شود...., ...ادامه مطلب

  • گاهی (شب پره)

  • گاهی که ناامیدم، گاهی که خسته هستم دل در خیال بندم، گویی که با تو هستم چشمان خسته ام را، لختی به هم گذارم لبخند میزنم من، در پیش تو نشستم گاهی به دل فریبی از تو لطیفه گویم گاهی چو مستمندان، با زلف توست دستم گاهی فریب چشمت، جام و سبو شکسته گاهی ز نوش لعلت، دیوانه وار مستم من در اتاق سرد و تن از تب تو داغ است مدهوش بوی خوبت، انگار از الستم من در خیال با تو، در اوج عشقبازی تو پادشاه خوبی، من آن صنم پرستم چشمان چو می گشایم، دنیا دوباره تاریک تنها و دور از تو، خالیست باز دستم, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها