به یک جرعه می قلب غمگین من
ز غمهای گیتی چو آزاد شد
برای دل تنگ این همگنان
غزلهای تازه چو دمساز شد
یکی گفت ما را که ای همنواز
برایم ز هستی ترانه بساز
که شاید بدین مرهم دلفریب
دمی عمر را سر کنم در شکیب
بدو گفتم ای نازنین یار من
به شادی و غم یار و غمخوار من
چه گویم ز هستی که این دلفریب
بگیرد ز ما کام را عن قریب
بنوش و غم خویش را دور کن
به عیش و طرب خویش مسرور کن
نوشته های پراکنده یک شب پره...برچسب : نویسنده : zomorod-noxo بازدید : 267