اگر مسکوت مانده آهِ غمگینِ پر از دردم
اگر تنها و محزونم،
به تاریکیِ چشمانِ تو خو کردم،
اگر در انتهایِ آسمانِ تار
مرا ابری چنین بیتاب میگرید
میاندیش از غمِ پاییز و سرمایی که جان میگیرد از سبزه
میاندیش از سرودِ تلخِ پژمردن
بهارم، سبزیام، شادابیام، شورم
که در راهِ رسیدن
چشم در راهِ بهارانم...
نوشته شده در سه شنبه سیزدهم آبان ۱۳۹۹ساعت 6:14 توسط شب پره (nox)| |
نوشته های پراکنده یک شب پره...برچسب : نویسنده : zomorod-noxo بازدید : 165